دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
بخشی از متن کتاب:
مدتی قبل سفری به اسکاتلند داشتم،قرار بود در اردوی کارآفرینی یک هفته ای که توسط جیمز بارلو، مدیر موسسه سرمایه گذاری اسکاتلند بر پا شده بود،تدریس کنم.دانشجویانی که در آنجا بودند تعدادشان پنجاه نفر بود و ازنقاط مختلف کشور، با رشته های تحصیلی مختلف از جرم شناسی گرفته تا گریم به آنجا سفر کرده بودند. بیشتر آنها در کار آفرینی هیچ تجربه ای نداشتند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
در اولین روز دوره،به دانشجویان محصولی دادم و به آنها گفتم با این محصول ایده جدیدی برای کسب درآمد طراحی کنند. اکثر آنها گیج و دستپاچه شده بودند. غروب به هر یک از تیم ها پنجاه پوند انگلیسی دادم و به آنها گفتم هجده ساعت فرصت دارید تا پروژه تان را تکمیل کنید.
هدف من از اینکار این بود که ذهن آنها را از زندگی راحت و آرام به دنیای واقعی هدایت کنم. بسیاری از آنها نا امید شده و میخواستند کلاس را ترک و به خانه شان برگردند و من این را از رفتارشان و صدای لرزانشان متوجه شدم.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
با وجود این همه آنها ماندند و به نتیجه شگفت انگیز کارشان رسیدند.یکی از گروه ها چتر نگه دار شده بودند و به افرادی که باران ناگهانی آنها را غافلگیر کرده بود، کمک میکردند. گروهی دیگر در رستورانها ایستگاه مشاوره ازدواج بنا کرده بودند و گروهی هم یک دکه وای در وسط شهرراه انداخته بود.
اما این تمرین تازه آغاز راه بود، در تمام هفته دانشجویان با انواع چالشها روبرو شدند، از جمله تشکیل جلسات طوفان فکری، برای بدست آوردن راه حلهای مبتکرانه ، مرور نشریات برای پیدا کردن مشکلات حاد جامعه، برنامه ریزی برای کسب و کار جدید، ملاقات مشتریان خارق العاده، تهیه کلیپ های تبلیغاتی و فرستادن طرحهای تازه برای مدیران موفق .
آنها هرچالشی را به جان خریده بودند. اما در این میان سبکی از گروه ها نظر مرا به خود جلب کرد. سه خانم جوانی که این گونه کارها برایشان خیلی جالب بود. هنگامی که اولین تمرین را به آنها دادم، ناله سر دادند و دست و پایشان را گم کردند. اما یک هفته بعد با بهترین ایده ها و طرح ها به کلاس آمدند. حتی تمام داوران از کار آنها تشکر کردند. آنها با این کارشان چند سرمایه گذار را به سوی خودشان جلب کردند. یکی از طرحهای آنها این بود که یک سرویس سیار راه اندازی کنند و به در خانه های خریداران لباس نه برای متناسب کردن لباس ها میرفتند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
آنها در این باره بسیار تحقیق کرده بودند و متوجه شده بودند که بسیاری از خانمها به خاطر وزن اضافه شان ، ناگزیرند لباسهای گران قیمت خود را دور بیندازند. این درصورتی بود که میتوانستند با کمی تغییر هنوز هم از آن استفاده کنند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
این گروه یک کلیپ تبلیغاتی درست کرد و به نمایش گذاشت. حالا همه متقاعد شده بودند که آنها میتوانند فرصتهای بی نظیری را در اختیار عموم بگذارند. در آخرین روز تمرینات خانمی جوان پیشم آمد و گفت : اکنون بر این باور هستم که کاری نیست که من از عهده آن برنیایم.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
او و بقیه دوستانش مهارتهای لازم برای ابتکار کارهای خارق العاده یاد گرفته بودند. ما توانسته بودیم با چند ابزار ساده آنها را متقاعد کنیم که هرمشکلی راه حلی دارد و فرصتی ارزشمند در پشت آن نهفته است.
روانشناس معروف ، بی اف اسکینر می گوید: رفتارهای انسان از سه عامل به وجود می آید: خود فرد، ژنهای ارثی و جامعه .
این سه عامل اغلب در تضاد هستند و مشکلات زیادی را برای فرد ایجاد می کنند.قوانینی که جامعه برایمان رقم زده بسیار فراگیر است. مثلأ قوانین اداره ها، مدارس ، مدیران و حتی همسایه ها .
این گروههای اجتماعی ، ما را با قوانینشان وادار میکنند تا گاهی مایل باشیم برای ء خواسته هایمان از آنها چشم پوشی بکنیم. این قوانین اجتماعی وجود دارند تا دنیای پیرامون ما منظم تر و قابل پیش بینی تر شود و نتوانیم به یکدیگر آسیبی بزنیم.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
اما آیا میشود، قانون را یک پیشنهاد تلقی کرد؟آیا پیشنهادهای و قوانین تغییر میکنند؟ ما هرروز با علائم فیزیکی و مکتوب مواجه می شویم که به ما هشدار میدهند چه رفتاری از خود نشان دهیم. قوانین اجتماعی به ما گوشزد میکنند که از چارچوب های خاص ، پافراتر نگذاریم.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
برای مثال، اوضاع و شرایط خود را بر طبق شغل و تحصیلات و محیط زندگیمان وفق میدهیم و تلاشی برای تغییر خودمان نمیکنیم. این ویژگیها در اعماق وجودمان مستقر شده و با فرضیه هایی بر اساس چه کسی هستیم و چکار میتوانیم بکنیم، ما را اسیر خود کرده است.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
یک عبارت مهمی را از فیلم"شام من با آندره" برایتان میگویم:مردم نیویورک، به لحاظ عاطفی و انسانی هم یک زندانی هستند و هم یک زندانبان. آنها می توانند از زندانی که در آن هستند فرار کنند یا غل و زنجیری را که به خود بسته اند ببینند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
این یعنی اینکه ما بدلیل قوانین ساخته خودمان، در نقشی خاص محدود و برای بدست آوردن بهترین امکانات تلاش نمیکنیم. آیا میتوان فرضیاتی را که در سطحی پایین تر از دانش و اطلاعات ماست و به صورت غیر ارادی عمل میکنن، به چالش کشید؟
آیا رهایی از این الگوهای اجباری خوب است یا خیر؟افرادی که قوانین را زیر پا میگذارند به چه نتیجه ای میرسند؟
یکی از بنیانگذاران گوگل، لری پیچ در یکی از سخنرانی هایش میگوید : هیچوقت کلمه ناممکن را باور نکنید و از قواعد دست و پاگیر در زندگیتان دست بکشید.او اعتقاد دارد داشتن اهداف بزرگتر بهتر از داشتن اهداف کوچک است.زیرا برای رسیدن به اهداف کوچک باید راههای خاصی را دنبال کنید و این احتمال انحراف از مسیر را افزایش میدهد. در حالیکه اهداف بزرگ اغلب منابع و گزینه های بیشتری را برای بدست آوردنش پیش روی شما میگذارد.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
اینطور تصور کنید که قرار است از سانفرانسیسکو به کابل سفر کنید. برای این کار شما برنامه هایی میچینید و وسایلی را آماده میکنید. همچنین در بعضی موارد که برای رفتن مشکلی پیش آمد، برای رفع آن حوصله به خرج میدهید. در صورتیکه که اگر هدفتان رفتن از نقطه ای به نقطه دیگر شهر باشد، انتظار دارید خیلی زود به هدفتان برسید و اگر به دلایلی مسیر خیابان مسدود باشد، ناراحت میشوید و تعادل روحی خود را از دست میدهید.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
یکی از دلایل موفقیت شرکت گوگل این است که میتواند با روشهای نامعلوم و از قبل پیش بینی نشده مشکلات را برطرف کند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
لیندا روتنبرگ فردی است که میگوید، هیچ مشکلی بزرگ نیست. او برای رسیدن به اهدافش ، به نظر دیگران اهمیت نمیدهد و هیچ تلاشی برای اینکه دیگران از اجرای طرح او راضی باشند ، نمیکند.او میگوید: اگر فردی طرح و نقشه شما را احمقانه فرض کرد، بدون هیچ تردیدی به مسیرتان ادامه دهید و شک نداشته باشید که راه درست را پیش میروید.
یازده سال پیش لیندا موسسه ای بنام تلاش را تأسیس کرد و تصمیم گرفت ابتکاراتش را در کشورهای درحال پیشرفت رایج کند. وقتی از دانشگاه حقوق بنام یل فارغ التحصیل شد، این موسسه را تأسیس کرد و در آغاز کارش به توسعه اقتصادی مناطق محروم پرداخت.
او با جان و دل تمام تلاشش را برای این کار کرد،مدیران بانفوذ تجاری را تشویق کرد تا برای پیشرفت این موسسه تجربه های خود را در دست او بسپارند.موسسه تلاش کار خود را در آمریکای لاتین شروع کرد و سپس به سایر نقاط جهان از جمله ترکیه و آفریقای جنوبی نیز توسعه یافت.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
این موسسه تلاش میکند تا کسانی را که میتوانند کارآفرینی بزرگی انجام دهند را پیدا کند و با در دسترس گذاشتن امکانات و فرصت در اختیار آنها ، اهدافشان را تحقق دهند.اشتباه فکر نکنید،آنها پول یا تسهیلات دریافت نمیکنند، بلکه به افرادی در ناحیه خودشان برای هدایت و راهنمایی برای ایجاد کارآفرینی ، به آنها معرفی میشوند.دانلود کتاب صوتی کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم